پیرمرد نجاری به نام «ژپتو» برای اینکه از تنهایی در بیاید یک عروسک چوبی میسازد و نامش را «پینوکیو» میگذارد. فرشتهی مهربان به عروسک جان می دهد. «ژپتو» خوشحال از اینکه پدر شده، پینوکیو را به مدرسه میفرستد. در مسیر مدرسه «گربه نره» و «روباه مکار» سر راهش سبز میشوند و سعی میکنند او را فریب بدهند...
نقد و بررسی
ثبت نقد جدید